نقاب و کله سازی در مراسم شبیه خوانی
نقاب و کلهسازی در مراسم شبیه خوانی و جنبه های فنی ساخت نقاب
نقاب یا صورتک، روبند تعزیه یا صورتپوش و کله سازی در ایران از صنایع اخیر به شمار میروند و شاید از زمان صفویه به بعد مرسوم شده و گسترش یافتهاند.
تشریفات مذهبی در زمان صفویه
توجه شدید به تشریفات مذهبی در زمان صفویه سبب شد که کلهسازی در ایران بهطور کلی رواج داده شود زیرا در تعزیهها به وجود وسایلی مانند نقاب و سرمقوایی احساس نیاز میشد طرز ساختن نقاب، سرعروسک و سرهای دیگر مانند قلمدان سازی است با این تفاوت که قالب آنها را از گل تهیه میکنند و روی گل چندین لا کاغذ میچسبانند و بعد سر را از وسط دو نیمه کرده گلها را خارج میسازند و دوباره دو نیمه سر را با سریشم و کاغذ به هم میچسبانند(مجله نقش و نگار شماره ۸ صفحه ۲۷ و ۲۶).
سرهای بریده شده معصومین
در هنگام حرکت برخی از دستههای تعزیه مجسمههایی از سرهای بریده شده معصومین(علیهم السلام) و شهداء را بر نیزه میزنند و اشقیا به تظاهر انتقال رأس الحسین(علیه السلام) و سر سایر شهدا را به مجلس یزید نمایان میسازند در مجلس تعزیه مربوط به تنور خولی و راهب نصرانی و«بارگاه یزید» نیز به منظور نشان دادن سر مطهر حضرت امام حسین(علیه السلام) و گاهی از مجسمه استفاده میشود(درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران صفحه ۹۳).
قرآن خواندن سر بریده
در یکی از صحنههای تعزیهخوانی جای بهخصوصی وجود دارد که در آن سر بریده امام(علیه السلام) قرآن میخواند در اردبیل برای نمایش دادن این صحنه سری از مقوّا میساختند و روی جعبه ای که میان آن دستگاه ضبط صوت یا نواری که آیات قرآن در آن ضبط شده بود قرار میدادند ضبط صوت شروع به خواندن میکرد و برای تماشگران چنان مینمود که سر بریده قرآن میخواند(تعزیه هنر بومی پیشرو ایران صفحه ۱۹۳)
سمبولیسم رنگ در ابزار و وسایل ویژه عزاداری
یکی از مباحث طرفهای که در قلمرو تعزیه و تعزیهخوانی از نظر زیباشناسی صور نمایشی و تجسّم ظاهر اولیا و اشقیا و ابزار مجالس شبیهخوانی مورد توجه است عنایت به تلوّن رنگها در جامهها، بیرقها، یراقها، تن پوشها، خیم ها ، سربندها و ... میباشد که هم از دیدگاه صوری قابل تأمل بوده و هم از نظر نمادی بودن رنگها در تحریر عزانامهها، شایسته پژوهش و تفکر است.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایران / انتشارات آستان قدس رضوی)
سمبولیک از مفهوم رنگ
کاتبان غمنامهها در تجلّی سیمای قدیسین و معصومین بر پردههای مصیبت یا در تحریر سرآمدهای آنان، به زبان سمبولیک از مفهوم رنگ بحث کرده به صورت تمثالی، البسه رنگین بر تن موافقخوانها و مخالفخوانهای تعزیه پوشانده و به شیوه تمثیلی، تضاد و تقابل رنگ را وسیله تفکیک اولیا و اصفیا از اشقیا قرار دادهاند.
نماد رنگ شقاوت
در یک مجلس شبیهخوانی شمر پیرهنی سرخ دربر و شالی سرخفام بر کمر و سربندی قرمز بر دور مغفر خویش، با پری ابلق یا سرخ بر کلاهخودش، نماد مجسّم خون و خونریزی و شقاوت قلمداد میشود.
نماد رنگ سعادت
حضرت عباس(علیه السلام) با ردای سبز رنگ و علم سبز بر دست - به نشانه علمداری - پر سبز بر کلاهخود استوار کرده و کمربندی سبز رنگ به کمر بسته و به نماد عینی قداست و سیادت، بر دلها مینشیند و گلگون قبایان و نیلی معجران حرم حسینی را به تماشای رشادت خویش باز میخواند.(مأخذ پیشین)
رنگ سپید ذوالجناح
آن سو، لشکر ستم با بیرقهای سرخ رنگ از چادر سرخ پوش فرزند سعد، فرمان هجوم برخیمه سبز یا نیلگون حسینی بر گرفته چکمههای قرمز با رنگ تند بر پا کرده و گاهی برای پنهان کردن صورت زشت و خبیث خویش نقابی سرخ فام بر چهره سیاه خود بسته یا دهنبندی سرخ رنگ بر جلو دهان خویش نهاده، بر قاچ زین اسبان سیاه یا ابلق تکیه داده، مات و حیران به رنگ سپید ذوالجناح این اسب بهشتی نگریسته، خون سرخ از حدقه چشمان بر رخسار روان نموده، به فریاد شمر بن ذی الجوشن گوش میسپارند که:
نمایم قتل عام امشب از شمشیر شرر بارم / زمین کربلا را چون گل حمرا کنم امشب.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایران / انتشارات آستان قدس رضوی)
رنگ مصیبتها
این جاست که نقاش پردههای مصیبت در اکسپوزیسیون و نمایش تعزیه کربلا پر سیاه به قلمدان سرخ نشانده و صحنه نمایش سوگ و الم و خاک نینوا را به رنگ «اُخر» مجسم کرده و «اکلیل» بر قبه بارگاه حسین بن علی(علیه السلام) نشاندهاست. نقاشان چهرههای اولیاء، همیشه ایام، رخت« سبز» بر تن امام حسن(علیه السلام) (به نشانه مسموم شدن آن حضرت بأسوده الماس و زهرسبز رنگ) و «صوف سرخ» (به علامت رنگ خون و این که سرامام حسین بن علی(علیه السلام) از قفا به دست شمر دون بریده میشود و خونش به آبیاری درخت معرفت وایثار جاری میگردد) میپوشانند و کهکشان عالم در عزای امام حسین(علیه السلام) «سیاهپوش» میشود و ملائک به حزن و غم اشک ماتم میریزند.(مأخذ پیشین)
اشعار اشک و ماتم
رفت از جهان کسی که سیه پوش گشته اند / در ماتمش ملایک هفت آسمان همه
کردم به غم «سیه» ورقـی چنـد اگر رســـد / خـطّ قبــول از قلــم شــاه کربـــلا
رنگ اسب اشقیا و اولیا
به هنگام ترسیم وقایع کربلا، در قلمرو رنگ حتی اسب اشقیا «سیاه رنگ» مجسم میگردد و اسب اولیاء به رنگ سپید کشیده میشود، انگار سیه دلی اشقیا به قلب بیکینه حیوان نیز اثر بخشیده و اسبان سیاه یا ابلق و کریه و زرد دندان اشقیا به اسبان خمار چشم و سپید رنگ و بیاضدندان اولیاء خیره شده و به چشم غرّه بدانها مینگرند.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایران / انتشارات آستان قدس رضوی)
رنگ صلح جناب حُر
هر چند پرهای رنگی استوار گشته بر کلاهخود جوانان هاشمی و لشکر کوفیان نیز چنین تقدیری دارند. پر «اخضر» زینت بخش مغفر و کلاهخود حسینیان و پر ابلق و زرد و سرخ آراینده طاسکلاه(کلاهخود) یزیدیان است، جناب حُر هم شاید به نشانه توبه و این که رنگ سپید(نظیر بیرق سفید) علامت تسلیم است. پر سپید رنگ به مغفر و کلاهخود خویش یا به تفسیری دیگر از اشقیا بریده پر ابلق از سر برگرفته و افتخار پیوستن به اولیاء دارد، ولی سبز پوش شدن هنوز نصیبش نگشته است. هر چند در دم آخر به شفاعت امام حسین بن علی(علیه السلام) در غرفه جنان جای میگیرد.(مأخذ پیشین)
رنگ سبز و سرخ
در صحنه آرایی مصیبت به شیوه سمبولیسم شاخهای درخت با برگهای سبز رنگ نماد نخلستان قرار میگیرد و در دارالجنان شام و دارالاماره عبیدالله بن زیاد دیوارها با کتیبههای سرخ آراسته میشود. بسیار هنگام شبیهخوانی که شهادت خوانی(موافق خوانی، اولیاخوانی) میکند با لباس معمولی در صحنه ظاهر میشود و در حضور جمع فقط سربندی سبز بر پیشانی میبندد و شبیه به اولیاء میخواند و شمر با بازوبندی یا حمایلی سرخ یا پیشانی بندی سرخ فام شقاوت خود رانشان میدهد. هر چند گاهی جوانان هاشمی افزون بر شال سبز بر کمر، پیشانی بندی سرخ که نشان سربازی است بر سر میبندند و نهضت سرخ حسینی را نمایش میدهند.(مأخذ پیشین)
مفهوم رنگها در تعزیه
در نسخههای تعزیه، اشقیا سیاه نامهاند و اندوه نامه اعمالشان تیره و تار است و دلهایشان سیاه و رویشان سیاهتر، اولیاء رخ سپیدانند و لاله رویان و سرخگون چهرهها و سپید بختند و سپیدنامه. هر چند رخان سپیدشان بسیار هنگام به ضرب سیلی اشقیا کبود شده است. بدین سان میبینیم که «رنگ» در مجالس و نسخههای تعزیه مفهومی خاص مییابد و تضاد و تقابل رنگها، شیوه رسای شرح مصائب و معرف گویای تیپهای نمایش مصیبت و نماد سیه رویی و تیره بختی یا سپید رویی و سر سبزی قرار میگیرد(درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران صفحات ۲۳۷، ۲۴۵، ۲۴۴).
نقش اساطیر و کار برد مفاهیم اساطیری در ارتباط با تمثالهای اسطورهای
از دیر باز نقوش در میان اقوام مختلف در هر دوره و زمانی بازگو کننده اعتقادات مذهبی بوده است. انسان ابتدائی در همه جا خود را وابسته و پرورده طبیعت میبیند، پس ناچار طبیعتپرست میشود در ایران عقاید و اعتقادات اساطیری همواره برای هنرمندان شالوده اصلی کار را شامل میشد که این عقاید اساطیری پیش از آیین اسلام بخشی از آثار به جا مانده را شامل میشود. مفرغهای لرستان مجموعه جالب و در خور توجهی که از دوران باستانی ایران بر جای مانده است، مؤید این نکته است.به طور خلاصه از آیینهای خاص آن دوران در ایران و تمدنهای بین النهرین میتوان به پرستش اجرام آسمانی نظیر ستارگان و خورشید و ماه و تیر و ناهید و آیین مهر و میترا اشاره کرد.(کتاب تجلی عاشورا در هنر ایران / انتشارات آستان قدس رضوی)
مضامین و معانی گوناگون ایرانی
آریاییها دارای عقاید ساده و بیآلایش بودند و بیشتر مظاهر طبیعت مانند: آفتاب، ماه، ستارگان، آسمان، کوه و ... را میپرستیدند و برای آنها قربانی میکردند یکی از خصلتهای نقش و نگارهای عامیانه ایران این است که تنها برای فریبندگی و لذت چشم ساخته نشدهاند و در ماورای شکل مشهور خود مضامین و معانی گوناگون را در بردارند توصیف نقش خورشید خانم در کاسهای که در دهکده لالجین(یکی از شهرهای شمالی استان همدان) ساخته شده است میتواند شاهد صادقی بر این ادعا باشد. در این کاسه چهره بانویی نگاشته شده است که ابروان سیاه و پیوسته ای دارد و چشمان بادامیاش به تناسب همان ابرو بزرگ است، ولی دهان غنچهای بانو بسی کوچک مینماید در گیسوان این بانو مانند آرایش زنان قجری از میان پیشانی فرق باز شده و موها در دوسوی چهره با اندکی چین و شکن، گوشها را پوشانده است اطراف این سرو چهره با خطهایی تزیینی آراسته شده است. این خطوط نور و گرمی چهره را افزودهاند تا به خورشید شبیه شود. با مشاهده چهره این بانو در قالب خورشید این اعتقاد عامیانه ایرانی تداعی معانی خواهد شد، که بنابر آن ماه مرد و خورشید زن پنداشته میشود این کاسه همچون دنیایی است به استعاره و تمثیل که البته خورشیدش درآسمان است و آسمان همان کاسه گرد است. خورشید و آسمان، بر فراز زندگی خاک نشینان اعمال آنان را نظاره میکنند. پس برای نمایش این نظاره و بینایی آنان است که خورشید با چشم و ابرو نگاشته شده است.(مجله مردم شناسی و فرهنگ عام ایران شماره ۱ صفحات ۲۵ و ۲۴).
نقش خورشید و ماه
از نقوشی که روی ظروف سفالی دوران قبل از تاریخ خودنمایی مینماید نقش خورشید است. خورشید در هزاره چهارم قبل از میلاد در فلات ایران از بزرگترین خدایان شمرده میشد. کاوشهای انجام شده در تپه حصار دامغان توسط دانشمند باستان شناس آمریکایی این مسأله را روشن ساخت که در هزاره سوم و دوم قبل از میلاد مردگان را به سوی مشرق یعنی طرفی که خورشید طلوع میکند خواباندهاند و لذا میتوان به اهمّیّت پرستش آفتاب پی برد. به علاوه استنباط مردمانی که در این دوران و در نواحی مختلف ایران زندگی میکردند از طلوع و غروب این بود که خورشید از زمین بیرونآمده، پس از طی خط سیری معین در آسمان به نقطه دیگری از زمین فرو میرفته تمام شب را در دالانهای زیر زمینی با خدایان به سر میبرده است. برای آنها شکی وجود نداشت که زیر زمین خدایان دیگری زندگی میکنند. بنابر ماه مرد و خورشید زن پنداشته میشده است. ضمناً چون خورشید به زندگی آنها رنگ و رونق میبخشد هست و نیست خود را از وجود خورشید میدانستند و به پرستش آن میپرداختند.(هنر و مردم شماره ۱۸۵ و ۱۸۴ صفحه ۱۰۸ و ۱۰۷).
سمبلیک اژدها در تعزیه
برخی از محققان بر این عقیده هستند که نقش اژدها بعد از نزول قرآن در ذهن هنرمندان خاورمیانه بخصوص هنرمندان ایرانی نقش بسته است، آیاتی که به اژدهای حضرت موسی جهت ابطال سحر فرعون اشاره دارد، اما برخی از محققان بر این عقیده هستند که نقش اژدها از خاور دور و از چین اقتباس شد. هنرمندان مذهبی خاور دور از این نقش به وفور در مصنوعات هنری خود استفاده کردهاند. این نقش چه به صورت نقش برجسته و چه در فرشها و ظروف چینی و ادوات جنگی کاربرد فراوان داشته است و در هر دورهای نقش این حیوان تغییر کرده است. نقش اژدها در ممالک خاور دور سمبل آب و برکت بوده است و حال آنکه در شاهنامه جنبه اهریمنی و پلیدی به خود میگیرد و در افسانه ها به گونه ای سمبلیک خشکسالی و کمبود آب را تداعی میکند و همواره با کشتن اژدهایی که بر سر راه آب نشسته است برکت و آب باز میگردد. در نقوش تمثیلی پردههای مصیبت و نقوش به کار رفته در علامتها از نقش این حیوان به عنوان سمبل عقوبت و سر انجام کار فرعون و یزیدیان زمانه و آتش جهنم است که «مارغاشیه» نام برده میشود و نیز نباید فراموش کنیم که در ایام عاشورا همواره هزاران چشم در هر کوی و برزن نظاره کننده این اشکال هستند و خواه ناخواه زمان و مکانی مناسب برای ایجاد رابطه روحی با مردم حاصل میشود.
سمبلیک شیر
به کار بردن شکل و لباس شیر به صورتهای مختلف از زمانهای بسیار قدیم در ایران مخصوصاً در فارس معمول بوده است. نقش شیر را میتوانیم بر روی سلاحهای اولیه که قدمت آن به هزاره سوم پیش از میلاد باز میگردد مشاهده کنیم در این میان رایجترین اشیاء تبرهای کلنگ گونه دو سر هستند که تیغه آنها اغلب از سر پنجه یک حیوان بیرون میزند و بیشتر شبیه به سر پنجه شیر است. شکل شیر در نقش بر جستههای تخت جمشید و بسیاری از ظروف و منسوجات زمان ساسانیان حک شده است، در اغلب این موارد، از شکل شیر برای نشان دادن شوکت و جلال سلطنت و قدرت و عظمت پادشاهان استفاده شده است، همچنین در برخی از مهرهای زمان اشکانیان و ساسانیان این نقش دیده شده است. ریشههای نقش شیر کاملاً قدیمی است و از آیین کهن ایرانیان و جزئی از آیین میترایی است. چه خورشید همان مهر و یا میترا و شیر هم چنان که خواهد آمد نگهبان میترا در مذهب میترایی است و مقامی بالا دارد.
شیرهای سنگی روی قبرها
نقش شیرعلاوه بر حجاریها سلاحهای اولیه سکهها، مهرهها و بیرقها به صورت مجسمه نیز به کار رفتهاست کارگذاشتن شیرهای سنگی روی قبرها نیز باید یکی از رسوم کهن و تاریخی باشد، چه در گذشته در بسیاری از نقاط ایران بخصوص نزد ایلات بختیاری و لر و مردم آذربایجان رواج داشته است.
شیر سمبل قدرت و نیرو
با توجّه به قدمت نقش این حیوان شیر میتوان به این نتیجه رسید که هنرمندان نقش این حیوان را سمبل قدرت و نیرو دانستهاند البته این نکته را نباید فراموش کرد که گاه این سمبل رنگ و بوی اسطورهای پیدا میکند به طور مثال نقش شیرهای بالدار را در تخت جمشید و گاه نمونهای از نقش قدرت و دلیری را در مهرههای کهن یا حجاریهای معابر و قصرها میتوان مشاهده کرد. به صورت سنتی شیر در نشانشناسی به معنی دلیری، نجیبزادگی، خانواده سلطنتی، قدرت، استقلال و با ارزش بودن است چون شیر به صورت سنتی به عنوان شاه دیوها دانسته شده.
نقش شیر
گاه به گونهای سمبلیک نشان از شجاعت و دلیری دارد در آنجایی که این حیوان با هیبت و قدرت به آرامی در زیر پای امیرالمؤمنین(علیه السلام) آرمیده است. نقش شیر گاهی سمبل قدرت بوده است .شیر در اکثر نمادهای مذهبی نشان قدرت است و شجاعت؛ امیرالمومنین(علیه السلام)، اسدالله الغالب است
لباس شیر در تعزیه
به طور کلی نقش این حیوان هیچگاه سمبل نیروهای شرور و اهریمنی(در اساطیر) نمیباشد. در پردههای مصیبت و نقاشیهای مذهبی نقش این حیوان گاه پاسداری از جنازه های خون آلود را دارد و گاه نشانگر رشادت و دلیری و در عین حال تسلیم بودن سرداری همچون جناب حّر بن ریاحی نزد امام حسین(علیه السلام) است به همین جهت شکل این حیوان بر روی علامتها نقش میبندد تا یاد آور احوال و سمبل چگونگی رفتار معصومین(علیهم السلام) خاندان امامت باشد. همچنین در این پردهها و نقاشیهای مذهبی مربوط به کربلا و یا در نقاشیهای مربوط به حضرت علی(علیه السلام) نقش شیر را میبینیم که گاه به گونهای سمبولیک نشان از شجاعت و دلیری دارد و اگر نقش این حیوان با هیبت و پرقدرت را میبینیم که به آرامی در زیر پای امیرمؤمنان علی(علیه السلام) آرامیده، جای تعجب نیست چرا که شاید یاد آور به چاه افتادن دانیال نبی در میان شیران گرسنه بوده باشد و از سوی دیگر یاد آور تشابه رشادت و جنگجویی حضرت علی(علیه السلام) به شیر است آن چنان که شیر خدا از القاب حضرت علی بن ابیطالب(علیه السلام) است. نقش شیر بر روی بیرقها نیز از دیر باز معمول بوده چرا که نقش این حیوان همان طور که قبلاً گفته شد گاه سمبل قدرت بوده است(پروژه لیسانس ابراهیم خادم بیات صفحات ۲۱۶، ۲۱۱، ۲۰۹ ،۲۰۸ ،۲۰۳ ،۱۹۸، ۱۹۶).
ماجرای شیر در تعزیه
در این نمایش محدودیتی برای استفاده از لوازم و اسباب در میان نیست. مثلاً در زمان ناصرالدین شاه هنگام اجرای تعزیه آن زمان که سخن از وجود یک شیر به میان آمد، بیدرنگ صورت زندهٔ این جانور را که در قفسی محبوس بود از باغ وحش آورده و در پیش چشم حاضران به تماشا میگذاشتند تا هیجان صحنه بیشتر شود.
اما ماجرای شیر از کجا وارد تعزیه شد؟ بعد از به شهادت رسانیدن امام حسین(علیه السلام) هنگامی که خواستند با اسب بر بدنش بتازند فضه به حضرت زینب(علیها السلام) می گوید :
بانوی من؛ زمانی که سفینه غلام حضرت محمد(صلی الله) در سفر دریا بود کشتی اش شکست و او به جزیره ای پناه می برد، ناگهان شیری را می بینید و به او می گوید من غلام رسول خدا هستم، شیر غرش کنان در جلوی او حرکت می کند و راه را برای وی نشان می دهد . حال آن شیر در ناحیه ای آرمیده ، اجازه میدهید شیر را برای جلوگیری از تاختن اسب بر پیکر برادرتان هوشیار کنم ؟
آنگاه فضه نزدیک شیر میشود و واقعه را نقل می کند، نقل شده است شیر پس از شنیدن ماجرا هر دو دست خود را روی پیکر امام حسین(علیه السلام) قرار داده تا دشمن نزدیک پیکر او نشود . سپس ابن سعد ملعون با دیدن شیر به سپاه خود می گوید این فتنه جدیدی است و به سپاه دستور عقب نشینی میدهد. داستان حضور شیر در کربلا در کتاب کافی اثر شیعه شناس معروف ثقه الاسلام کلینی به زبان عربی نوشته شده . در کتاب معجم رجال حضرت آیت الله خوئی نیز این حدیث آمده.
مقام شیر فضه
مقام شیر فضه، زیارتگاهی واقع در کربلا بوده و به فضه کنیز حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) منسوب است. بر اساس داستانی، فضه در این مکان از یک شیری میخواهد که جلوی اسبتاختن بر روی جسد مبارک امام حسین(علیهالسلام) را بگیرد. این مقام در سال 1381 شمسی بازسازی گردید. این مقام در محله «باب النجف از محلات شهر مقدس کربلا، در کوچهای به نام شیر فضه واقع است. درباره این مقام، داستانی وجود دارد که پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام) در روز عاشورا، فضّه، کنیز حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) به این محل آمد و از شیری درخواست کرد تا به صحنه واقعه بیاید و جلوی تاختن اسبها بر جسد امام حسین (علیهالسلام) را بگیرد.(آل طعمه، سلمان هادی، تراث کربلاء، ص۱۶۸.)
در پایان:
جا دارد که از دلسوزی، همراهی و راهنمایی اساتید معظم و ارجمند خود در تعلیم و تربیت، در کنار برقراری رابطه صمیمی و دوستانه و ایجاد فضایی به دور از تشریفات، برای کسب هنر و دانش تاریخ هنر جهانی اسلام، بر خود وظیفه میدانم در کسوت شاگردی از زحمات ارزشمند استاد مسعود نجابتی، استاد عبدالرسول یاقوتی تقدیر و تشکر نمایم. از خداوند متعال برای این اساتید عزیزم، سلامتی، موفقیت و همواره شاگرد پروری را مسئلت دارم.
شاگرد شما، ابوالفضل رنجبران
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}